به گزارش پایگاه خبری اقتصاد بازرگانی، راحله کسایی در مورد حقوق کودکان در زندگی شهری:
درطول تاریخ بشریت و پس از بهوجود آمدن جوامع شهری اندیشمندان براساس و تحت تأثیر موقعیت وشرایط موجود عصری که در آن میزیستند به نگارش و در پارهای اوقات تلاش برای به اجرا در آوردن تصویر آرمان شهری خود داشتند. از ابتدای پدید آمدن جامعهی انسانی، آدمی همواره در جستجوی شهر آرمانی خود بوده است، درجستجو برای یافتن کمال مطلوب، اما دست نیافتنی. گاهی به صورت بهشت این جهانی که درگوشهای دورافتاده ازجهان خاکی بنا شده و درد و رنج و بیماری و پیری را در آن راهی نیست و زمانی نیز باچنگ زدن به اسطورۀ عصر زرین، دررؤیای بازسازی دورانی است که زندگی اش با طبیعت درآمیخته بود و درآسایش و آزادی وفراوانی به سرمی برده است.
در آرمانشهر، اندیشمندان از گذشته تا کنون بسته به زمان و مکانی که در آن میزیستند، زندگی آرمانی کودکان را نیز در آرمانشهر خود گنجاندهاند. تعابیر و تعاریف گوناگونی از دوران کودکی و کودک در جامعه شناسی و روانشناسی وجود دارد. طبق تعریف فرهنگ فارسی معین، کودک به معنای کوچک، صغیر و فرزندی که به حد بلوغ نرسیده (پسر یا دختر) یا طفل آورده شده است. طبق تعاریف قانون کشور ما، کودک به فردی اطلاق میشود که به سن بلوغ نرسیده باشد هم چنین در کنوانسیون جهانی حقوق کودک که در نوامبر 1989 تاسیس شده است؛ کودک را افرادی زیر 18 سال (مگر در کشوری براساس قانون کمتر تعریف شده باشد)، مینامد.
كودكان با تصرف جايگاه زمانی ويژه در طول زندگی، انتقال دهندههای ضروری فرهنگ به نسلهای بعدی هستند. روابط مادی، اجتماعی، عاطفی، شناختی ويژه دوران كودكی كودكان و فرهنگ كودكان، نمايانگر موارد ويژهای از فرايند روزمرهای هستند كه كودكان به وسيلهی آن اجتماع و در شكلی نمادين متمايز میشوند. بنابراين، رشد اجتماعی بخش مهمی از رشد همه جانبه كودكان است. برای تحقق كامل تربيت مؤثر و صحيح كودكان در جهت منافع خود و جامعه لازم است همهی نهادها، سازمانها، مطبوعات و صدا و سيما، كتابها و خانوادهها، برای رسيدن به يك برنامهريزی منسجم حركت كنند. شناخت آن چه کودکان در جامعه برای نیل به این مهم نیاز دارند، همواره در جوامع گوناگون ضروری مینماید و تلقی کودک و دورهی کودکی در اجتماع اهمیت فراوانی دارد.
به طورکلی، کودک به عنوان اجتماعی ساختاری با در نظر گرفتن این موضوع که کودکان یک مشخصهی ثابت و پایدار در کلیهی اجتماعات شکل گرفته هستند، شروع می شود. کودکان یکی از عناصر تشکیل دهندهی تمام جوامع محسوب میشوند و نمایان گر تمام خصوصیات و حقایق اجتماعیاند. اما شکل ظاهری آنها ممکن است از جامعهای به جامعهی دیگر متفاوت باشد، اما در هر جامعهای آنها ویژه و یک شکل هستند و در اصل یک جزء از ساختارهای اجتماعی را تشکیل می دهند. این روند با این فرضیه همراه است که کودکان به عنوان افرادی ناقص و ناتوان نیستند بلکه آنها یک گروه از عوامل اجتماعی را تشکیل میدهند و نیازها و حقوق خاصی دارند.
كودك به عنوان موجودی دارای جايگاه خاص خود، به رسميت شناخته نمیشود و عقلانيت و تشخيص بزرگسالان به وجود و دنيای آنها را رسميت میبخشد. اين عقلانيت افراطی دنيای بزرگسالان كودكان را در برگرفته است و بيشتر لحظات زندگی شان از روی برنامههايی كه بزرگسالان برايشان تدارك ديدهاند میگذرد. آزادی كودكان به خطر افتاده است و آنها پيوسته تحت هدايت و تعيين شدگی از سوی بزرگسالان قرار دارند. حتی در انتخاب اسباب بازی هم آزادی عمل ندارند. كمتر درباره وجود منحصر به فرد برای كودكان سخن گفته میشود و آنان بيشتر به عنوان موجوداتی ناتوان در زير سایهی بزرگسالان تلقی میشوند. با تعمیم روند تصمیم گیریهای بزرگسالان در حوزههای مختلف اجتماعی، به اندیشههای آرمانی در حوزه شهر، میپردازیم. این تفکر نیز، از گذشتهی دور تا امروز، حاصل تأثیر و تجربیات تاریخ، بر تفکرات بزرگسالان بوده است. این اندیشمندان نیز روزگاری در جایگاه کودکان امروز قرار داشتند و بزرگسالان عصر ایشان به طراحی شهر ایده آل خویش اشتغال داشتند، چنان که این روند تا به حال نیز استمرار یافته است.
درنظر گرفتن عاملیت و ویژه بودن تجربیات گوناگون خود کودکان موضوع حائز اهمیتی است. زیرا کودکان بخشی از جامعه هستند که به دلیل آن که هنوز الزامات فرهنگی – اجتماعی جامعه ذهنیت و شخصیت آنها را شکل نداده است، پتانسیل بالایی در رویاپروری دارند و به طور مداوم ایده آل هایی را در ذهن خود به تصویر میکشند، که خود دوستشان دارند. به همین دلیل عموماً ذهنی پرسشگر دارند.
گذشته از آن باید به این مهم توجه داشت که کودکان بخشی از جامعهای هستند که برزگسالان برایشان انتخاب میکنند، تصمیم میگیرند، شهر می سازند و ... این فرآیند ادامه دارد. به عبارت دیگر نقششان در دنیایی که برایشان ساخته میشود ناچیز است و به یک معنا حقی است که از آنان گاه ضایع میشود. شهر و جامعهای که از آن سخن میرود، مأمن رشد، یادگیری و مسئولیت پذیری انسانهایی میباشد، که آیندهی این مرز و بوم در دستان ایشان است. اما متأسفانه در مدیریت شهری که در آن لحظههای ناب و سرنوشت سازشان را سپری میکنند، نقش قابل توجهی ایفا نمیکنند.
علی رغم وجود قوانین مدون و مشترک با مقررات جهانی حقوق کودک، کودکان تهرانی بسیار آسیب پذیر میباشند. اگر چه کودکان تهرانی، بسته به شرایط خانوادگی خود از نظر حقوق فردی و اجتماعی دارای تفاوتهای زیادی هستند، ولی میتوان به این نتیجه که فرزندان تهران در پارهای از موارد حتی در میان خانوادهی خود از تامین حق خود برخوردار نیستند. در فضای جمعی شهر نیز این مشکل به صورت گسترده تری جلوه میکند. در فضای جمعی، دامنهی بازی کودک چه در واحد مسکونی و چه در جمع محله و ناحیه و شهر محدود، گاهی دور از دسترس و زمانی با نقصهای جدی روبرو است. بهطور مثال حق رفت و آمد کودکان نیز با توجه به شرایط شهر سازی تهران و تردد رفت و آمدی سوارهروها اضافه میشود، محدود گردیده است. در شهر، زمینههای مناسب و معیارهای قانونمندی که یک زندگی راحت و خالی از دغذغه خاطری که حق طبیعی، اجتماعی و شهروندی کودکان در آن رعایت شده باشد، با ضعف روبرو است.
بهطور معمول در برنامهی شهری، علی رغم توجیهات انسانی و اجتماعی یا اقتصادی و طبیعی برای شهر و آیندهی آن، به عوامل ساختار بخش جامعهی شهری که یکی از آنها کودکان میباشند، توجه چندانی نمیشود. از همین روی، شهرها بیشتر برای بزرگسالان ساخته و پرداخته میشود. اتوموبیل، شغل، درآمد، تفریح، مسکن و خدمات مورد انتظار شهروندان، توجه ویژهی خود را جز برای کودکان، بهطور عمومی برای تمام اقشار متمرکز میسازد. بنابراین شهر مورد نیاز کودکان کدام است؟ در این مورد جایگاه کودک در فضای اجتماعی شهر در کجاست؟ او از شهر چه تصوری دارد و شهر برای او چه باید آماده کند و در اختیارش بگذارد تا فردای سالمی که هر جامعهای انتظار تحقق آن را دارد، به واقعیت خود دست یابد؟
یادداشت از: راحله کسایی کارشناس ارشد جامعه شناسی
انتهای پیام/